۱۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

سکانس

قبل از اون تصویری که رو صندلی نشستم و دارم به نوه هام که دارن بازی میکنن؛ نگاه میکنم یه همچین سکانسی هم از این زندگی طلب دارم.[!]

 '-'





    • سور‌نانیکـــــ
    • دوشنبه ۱۵ شهریور ۹۵

    خاطره بازی

    صدایش را بالاتر برد.

    دستش نیز همگام با صدایش بالاتر می رفت.

    زن دو دستش را سپر سرش کرد که مبادا دست مرد ستون  سرش شود.


    زن بغض ترکاند مرد دست و دل لرزاند رو برگرداند دو چشم معصوم را دید. تحمل نداشت. گریخت. پا به بیرون گذاشت. از آن خانه غم باد گرفته به بیرون پناه برد. میخواست بدود استعدادش را داشت اما قدرتش را نه. کند میدوید اما با تمام توانش بود.


    تکه تکه خود را در مسیر جا گذاشت.

    کوله بارش را سبکتر میکند.


    گوشه ایی از پارک اختیار کرد. فکر میکند. آرام میشود.

    آرام تر از سالها قبل، آرام تر از لحظاتی قبل...

    اکنون سبکتر از یک پر شده بود. بازگشت به خانه، کلید چرخاند تارهای عنکبوت پشت در را کنار زد خانه تاریک بود. در آن تاریکی از لابلای پنجره های شکسته، نور چه بی رحم رسوخ می کرد.


    روی صندلی نشست صورتش یک نور سرکش را شکست. سیگاری روشن کرد و دوباره این خاطره را از سر گرفت...


    • سور‌نانیکـــــ
    • جمعه ۱۲ شهریور ۹۵

    من دشمن

    دست راستم را باز میکنم.

    دودستی پس یقه اش را میگیرم میکشم ش بیرون از کف دستم.

    پهنه وجودش کوچک اما وسعت هیکلش تنومند.

    حجم تمام آنچه که با خود دارد هم پوشانی میکند با وسعت تنومندش.

    یک نباید می بود جلویم هست.

    یک دشمن.

    من پیش دستی میکنم.

    قبل از آنکه خودش را بر سرم آوار کند من قدم پیش میگذارم.

    ضربه نهایی را من میزنم. و او اکنون کشته شده. آه چه مرگ غم انگیزی.

    یک شاخه گل در کف دست چپم بیرون میکشم. بر روی قبرش میگذارم.

    و فاتحه ایی از خنده برایش میخوانم که قاه قاه آن ضمیمه ی تمام روزهایی شود که با او گذشت....

    • سور‌نانیکـــــ
    • پنجشنبه ۱۱ شهریور ۹۵

    عمود

    آن عمود راستین مهر و محبت سرشار از بی وفایی پشت چهره آن هزار چهره. که خود را مخزن اسرار میداند و عالم به همه چیزها.

    که گهگاهی منقش به کلمه های دلتنگی و سلام.


    زخم های پر از ضرب تازیانه های بی وفایی بر پیکره کلمه دوست.

    ایستاده چون راست قامتان در پهنه زمین و سر به فلک کشیده در آسمان ابری عصر های دلتنگی.

    در مهر ماه قبل از رخداد واقعه دردناک آن ظهر کربلایی در پهنه ای از شب تاریک مطلق بی ستاره فرو می رود همراه با ضرب و شتم های از جنس اه.


    • سور‌نانیکـــــ
    • چهارشنبه ۱۰ شهریور ۹۵