دستانش را گرفته بودند


از پشت بسته بودند


من در خفا به وضوح خفه شده بودم


تاریکی روشنایی را بلعیده بود و کورسوی امید در عمق سیاهی سوسو می‌زد


فریاد وروم کرده آرام داد می‌زد


. . دل در گرو دستان بسته بود