تو را در پشت آن خط سیاه نگاه بیرون زده ات دیده ام که با رو برگرداندنت سوال و اما و هر چه که نیست آورده است؛

... که بی هیچ شوقی از سویت نفرت و آه می آید.

ای آشنای غریبه تر از هفت پشت غریبه دیگر نمی خواهمت

دیگر، نه، میخواهمت

... میخواهمت همچنان