یه سری از داشته ها هستن که میشه جابجا کرد عوضشون و یا حتی بخشید اونا رو. مداد تراشم گم کرده بودم میترسیدم برم خونه مامانم دعوام کنه؛ هم کلاسیم که تازه با هم دوست شده بودیم سال اول دبستان، مداد تراشش و به من داد.
منتظر بودم که کنار پنجره خلوت بشه ازش بپرسم جواب آزمایشام کی میاد که یکی سراسیمه اومد چنتا نمونه خون گذاشت کنار پنجره آزمایشگاه و گفت مال تصادفی هاست. بخش اورژانس غلغله بود. رفتم بدونم چی شده و کی تصادف کرده؛ در همین حد. که اتفاقی یکی از رفیقام رو دیدم و گفت که چه اتفاقی افتاده. مادر یکی از هم اتاقی هامون بود. تصادف کرده بود. فوت شد. دوستم و که دیدم سر به زانو گذاشته، خیلی ناراحت شدم. اصلا پدر مادر باید باشند تا زمان نوه نتیجه. بچه هر چقدر هم برا خودش پدر مادر باشه؛ باز به پدر مادر خودش نیاز داره.
خیلی ناراحت دیدمش. دلم براش سوخت. صرف اینکه پسر دل رحمی و مهربونی هست و این حقش نیست.
دلم میخواست مدادتراشم رو بهش بدم. نمیخواستم ناراحت ببینمش. باید بلند میشد و اشکاشو پاک می کرد. باید وقتی میرفت خونه ناراحت نباشه...
اگه زمان مرگ معلوم بود؛ کسی هست که بخواد جای یکی دیگه بمیره؟ اگه کسی رو دارید که حاضره جاتون بمیره پس خوشبخت اید.
گوشیش که زنگ خورد فهمیدم یه بلاهایی که سر آدم میاد واقعا حقمونه یا یه تلنگر که فقط و فقط نتیجه اعمالمون هست. . . دوست دخترش بود. . . میزد تو سر خودشو زار زار گریه میکرد میون گریه هاش میگفت امروز قرار بود برا چندمین بار بریم مکان. . . آه حسرت وپشیمانی از نهادش بلند بود. . .
مشتمو وا کردم یه نگاه به مدادتراشم کردم؛یه نگاه به بالا. مدادتراشمو گذاشتم تو جیبم و به چیزایی که اخیرا از دست دادم فکر کردم. . . و قطعا که آینده و وجود الان ما و اینکه در گذشته چی بودیم وابسته است به اعمالمون./
اینکه بفهمید چی رو فدای کی میکنید مهمه. بعضی وقت ها خدا اینجوری خواسته پس باید بهش احترام بذاریم و بدون هیچ حرفی عرصه رو ترک کنیم.
مطمئنن تو خلوتش میزنه تو سر خودش به خودش ناسزا میگه و از تمام اون لذت ها جز یه تلخی نافرجام چیزی نصیبش نمیشه. من ازین خلوتش میترسم غالبا بعد اینجور صحنه هایی آدم فکر میکنه خدا همه چیشو گرفته و حتی ممکنه خیلی بدتر از قبلش بشه.
اون هشت سال جنگی که بهمون تحمیل شد اگه اختیار داشته باشیم یکی از اون شهید ها رو انتخاب کنیم و بجاش بجنگیم و شهید بشیم کی رو انتخاب می کنید؟ ببخشید اصلا انتخاب می کنید؟!
من خودمو پشت "مداد العلما افضل من دماء شهدا" قایم میکنم.
- سورنانیکـــــ
- يكشنبه ۴ مهر ۹۵