فکر از بلوند میکشد بیرون و فرو می کند در سیاهی موی مشکی نرم که با بالا و پایین رفتن ها موجی در خود به راه می اندازد که دهان صد نیک را چاک میکند و آب از لب و لوچه، حلقه آویز پیراهن و شورت میکند. انگشت به انگشت سوار بر یکدیگر تا ابتدای حلق رفت وآمد دارند. خوب می داند که چهره ها چه غلط اندازند و زیر زیرپوش حرفی مخالف هندسه بینی و لب ها دارد که عمدتا سیه چرده و زشت وعبوسناک اند ولی چه می شود کرد آنجا که عریان نیست ناچار باید دل به همین گردی داد که حداقل یک هیچ عقب نباشی. تو که سبزه ای و من بسیار بسیار دوستت میداشتم نمیدانم آن پایین ها در حال حاظر چه خبر است. از آخرین بازی دکتر بازیمان پاچه شرم که بالا بکشم راضی راضی بودم. بگذار راست و پوست کنده بگویم، من حریصم خیلی بیشتر میخواهم. همه چیز خوبت را میخواهم هرچند از عموم بد باشند. آن لحن حرف زدنت و آن خنده های ریز و چشمان بادمیت که وقتی میخندی دست به دست هم میدهند که این حس جنون و شهوت چنان پر میکشد که حاظر نیست فکر بودن تو را، در رخت خواب یک خوب موقعیت دارا، کند. یک چیزی پشت گوشم شب و روز میگوید که به من فکر میکنی. من عاشق نشده ام و خوب نمیدانم چیست. ولی این را خوب میدانم الان چند سالی است که اصلا از ذهنم بیرون نرفته ای من حتی تا مرحله پوزیشن ها و اسم انتخاب کردن هایمان هم پیش رفته ام؛ چه با دیدن آن دختر مانتو زرد خوشکلی که جلو سالن آمفی تیاتر بود با آن ناز و عشوه اش و چه آن دختر خوش استایلی که یک دو کنان پله های روبرویم را بالا میرفت رقابتی با تو در میان نگرفت. میبینی این ها همه ظواهراند آنچه که میماند و همیشه قند توی دل من آب میکند خنده های ریز و صورت دوست داشتنی ات هست هرچند که کافی نیست ولی میشود سر کرد.

تو خیلی سفتی، در تصمیم گیری سرحالی ولی پوست شلی داری، دهانت آبدار است قشنگ معلوم است وقتی از ته دل میخندی لثه هایت خیس خیس اند ولی حرف هایت نیش دارند. جسمت بغلی و خوش آغوش و سینه خوش استایلی داری ولی به این راحتی ها تن نمی دهی. دنبال بهترین هایی و من برای تو در ردیف معمولی ها هستم. در فکرم میگذرد همین روزها کنج خانه تان گیرت بیاورم و با اجازه ات دستت را بگیرم و بعد ببوسمت شاید . . .

آه که چقدر دوست دارم تو را هر موقع تصورکنم که اینجایی که راستای ضلع مرکز گودی نافم مماس بر بینی ات باشد.

:: و مادرت این تهیه کننده یک رقابت شگفت انگیز بین زیبایی و موقعیت اجتماعی که شب و روزهای این ایام فقط ژاژ میخاید را تحسین میکنم که مسبب دو انتخاب پیش رویت است؛ زبان ممتاز اخروی مادری و دهان حریص و یا حماقت بسیار تنگ، لذت بخش و آبدار کوچک!