امشب من جرات کردم که صحنه ی شب را بشکنم

در تاریکی فرو رفتم.

ذرات گرد و خاک هم پای من به رقص درآمدند

پراکنده به اطراف

نه صدایی نه کور سوی نوری، من بود و خاک

در واقع من داستان او بود

من فقط رفتم

برای تثبیت این حرف، بار دیگر

به نام او

.